دلم می سوزد
برای پروانه هایی که درون پیله می مانند
و تو پا می گذاری
بر فرش
از تن پوش پروانه هایم
بی آنکه قدم بگذاری
شانه هایت بی سر می
مانند
آنگاه که در فکر
پروانه هایم
پیله وار در خود می
پیچیم
و تو پا می گذاری
چه غربت وار
بر اندیشه هایی که
در هوای پرواز
درون پیله می میرند
و تو هنوز ، بی
اندیشه ، بی قدم
پا بر روی بافت
اندیشه ها می گذاری
پایت را بردار
عمر پروانه ها
کوتاه است
"امیر بخشائی"