اردک های خودم بود سرشان را بریدم شما که به خوردن اردکم مشغولید به چه اعتراض می کنید. کفش های من است که به پا کرده اید از تنگی کفشم چرا می نالید. کلاه من است بر می دارید و سرتان می گذارید از کلاه گشادی که سرتان رفته چرا دلگیرید. استکان من است به شادی می نوشید، فرصت دهید ننوشید با سرکشیدن شوکران
نیست سقراط می شوید. "شمس لنگرودی"
اگر مرا دوست نداشته باشی دراز میکشم و میمیرم مرگ نه سفری بیبازگشت است و نه ناگهان محو شدن مرگ دوست نداشتن توست درست آن موقع که باید دوست بداری...
" رسول یونان"
دلم گرفته دلم عجیب گرفته است. و هیچ چیز نه این دقایق خوشبو،که روی شاخه نارنج می شود
خاموش ، نه این صداقت حرفی ، که در سکوت میان دو برگ این
گل شب بوست، نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند. و فکر می کنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهد شد.